روژينروژين، تا این لحظه: 14 سال و 14 روز سن داره

روژین دختر کوچولوی مامان و بابا

من برگشتم

برگشتم با یه عالمه تاخیر میدونم خیلی دیر کردم. کلی روزای باتو نوشتنو از دست دادم, اما اومدم   توی این مدت که سه روزشو اصفهان پیش خاله مژده بودیم دو تا عید داشتیم که خیلی بهمون خوش گذشت مامانی در حال درس خوندن واسه ارشد البته ناگفته نماند هوا خیلی سرد شده مثل قبل نمیتونیم بریم بیرون بیشتر یا مهمونی هستیم یا مهمونی میدیم از همه مهمتر چندروزیه گوش شیطون کر , با هم صبحانه و ناهار میخوریم. بابایی یه روش جدید اختراع کرده. بشقاب غذاتو که جلوت میذارم. بابایی می گه دختری نخوره ها. نخوره ها مال منه. شمام زودی یه قاشق میذاری دهنتو به بابایی نیگا میکنی تا دوباره افعال معکوس تکرار بشه. گل من یخ زدم . این اتا...
27 آبان 1390
1